English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1198 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
orthopedics U شکسته بندی
bone setting U شکسته بندی
orthopaedics U شکسته بندی
taxis U شکسته بندی
agmatology U علم شکسته بندی
splint U چوب شکسته بندی
splint U وسایل شکسته بندی
plaster of Paris U گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
insulation testing apparatus U دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
sighting device U دوربین دستگاه نشانه روی
tricking U درجه بندی عدسی دوربین
tricked U درجه بندی عدسی دوربین
trick U درجه بندی عدسی دوربین
phrasal U مربوط به کلمه بندی
classificatory U مربوط به طبقه بندی
skeletal U مربوط به استخوان بندی
factional U مربوط به دسته بندی یا توط ئه
one-armed bandit <idiom> U دستگاه شرط بندی
granulator U دستگاه دانه بندی
eutherian U مربوط به تقسیم بندی بزرگ پستانداران
insulation indicator U دستگاه ازمایش عایق بندی
automatic forming machine U دستگاه قالب بندی خودکار
insulation tester U دستگاه ازمایش عایق بندی
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
insulation detector U دستگاه ازمایش عایق بندی اشکارساز ایزولاسیون
hazarded U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
biosystematic U مربوط به رده بندی موجودات از روی ساختمان یاختههای انان
hazarding U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazard U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazards U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
shakier U شکسته
broken-hearted <adj.> U دل شکسته
broken U شکسته
fragmentary U شکسته
zigzagged U شکسته
running hand U خط شکسته
zigzags U شکسته
zigzagging U شکسته
zigzag U شکسته
disrupted U شکسته
heart broken U دل شکسته
fragmental U شکسته
fracted U شکسته
wrecked U شکسته
cursive U خط شکسته
downhearted U دل شکسته
shakiest U شکسته
shaky U شکسته
heartsick U دل شکسته
heartbroken U دل شکسته
in pieces U شکسته
shards U کوزه شکسته
shard U کوزه شکسته
red short U شکسته سرخ
split-screen U صفحه شکسته
raddled U شکسته شده
crushed stone U سنگ شکسته
split screen U صفحه شکسته
giant circle U افتاب شکسته
haken kreuz U صلیب شکسته
deject U دل شکسته کردن
fracture U سطح شکسته
shatter U قطعات شکسته
fracturing U سطح شکسته
to run upon the rocks U شکسته شدن
wrecked U کشتی شکسته
doddered U شکسته سست
wrech U کشتی شکسته
fractures U سطح شکسته
shatters U قطعات شکسته
modesty U شکسته نفسی
fractured U سطح شکسته
sherd U کوزه شکسته
puncturing U شکسته شدن
punctures U شکسته شدن
pointed bracket U پرانتز شکسته
distorts U شکسته شدن
broken U شکسته شده
broken stone U سنگ شکسته
a broken arm U بازوی شکسته
flinders U قطعات شکسته
castway U کشتی شکسته
cauliflower ear U گوش شکسته
ballast U مصالح شکسته
angle bracket U پرانتز شکسته
broken <adj.> U شکسته [دستگاهی]
german giant swing U افتاب شکسته
distort U شکسته شدن
osteopathist U شکسته بند
chevron U پرانتز شکسته
puncture U شکسته شدن
fyloft U صلیب شکسته
framentary U شکسته ناقص
punctured U شکسته شدن
hot short U شکسته گرم
bonesetter U شکسته بند
bone setter U شکسته بند
cold short U شکسته سرد
fragmentarily U بطور شکسته یا ناقص
jargon U سخن دست و پا شکسته
shipwreck U کشتی شکسته شدن
zircon U سخن دست و پا شکسته
shipwrecked U کشتی شکسته شدن
shipwrecks U کشتی شکسته شدن
humblest U شکسته نفسی کردن
humble U شکسته نفسی کردن
refracts U شکسته شدن نور
stone ballast U مصالح شکسته سنگی
refracting U شکسته شدن نور
refracted U شکسته شدن نور
refract U شکسته شدن نور
pulled U شکسته شده افتاده
infirmly U بطور علیل یا شکسته
ballast U شن ریزی مصالح شکسته
bowed down by grief U شکسته شده ازغم
brick ballast U مصالح شکسته اجری
broken english U انگلیسی دست و پا شکسته
chippings U سنگ شکسته ریز
cast away U کشتی شکسته مطرود
potsherd U تکه سفال شکسته
to humble oneself U شکسته نفسی کردن
broken hardening U سخت گردانی شکسته
brokenly U بطور شکسته یا بریده
Alcaraz U یکی از مراکز بافت فرش در اسپانیا مربوط به قرن ۱۵ تا ۱۷ میلادی با طرح های شبکه ای و بندی
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
to be humbled U احساس شکسته نفسی کردن
The socket is broken. پریز برق شکسته است.
to feel humbled U احساس شکسته نفسی کردن
wrecked U باقی مانده ازکشتی شکسته
In my broken English . U با انگلیسی دست وپا شکسته ام
wrech U شکسته یا خراب شدن کشتی
whitewater U قسمت اشفته موج شکسته
swastika U صلیب شکسته المان نازی
classifications U طبقه بندی رده بندی
lineament U طرح بندی صورت بندی
lineaments U طرح بندی صورت بندی
classification U طبقه بندی رده بندی
wording U جمله بندی کلمه بندی
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
plaster cast U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
plaster casts U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
A creaking gate hang long. <proverb> U یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
ten yard U خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
soups U موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
soup U موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
slides U سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slide U سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
Three things to avoid:a crumbling wall, a biting . <proverb> U از دیوار شکسته و سگ درنده و زن سلیطه یذر کنید .
to weigh down U سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
pidgins U انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
wrecks U کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking U کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wreck U کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
pidgin U انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
Why don't you work? Did you break your fingers? U چرا کار نمی کنی؟ مگر دستت شکسته است؟
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots U از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
synchroscope U دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
streamliner U قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
non breaking space U حرف فاصله که باعث میشود و کلمه توسط خط شکسته جدا نشوند
pidgin english U انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
splint U نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
pectinated line U [خط شکسته، دندانه ای و یا کنگره ای که در طرح های هندسی و ایلیاتی بکار می رود.]
collimating sight U دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
drivers U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
puff ball U یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
litotes U کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
sight U دوربین نشانه روی
sights U دوربین نشانه روی
transparent U نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparently U نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
drill extractor U التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
gibbered U تند و ناشمرده سخن گفتن دست و پا شکسته حرف زدن ور زدن
gibber U تند و ناشمرده سخن گفتن دست و پا شکسته حرف زدن ور زدن
Recent search history Forum search
2New Format
1A hero can affect on the people.
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
3service times
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1may fader good
2تعریف فونتیک چیست؟
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
2interfereometry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com